دل نوشته های مامان (2)
سلام دختر گل مامان چند روزی حسابی کار داشتم و نتونستم سری به وبلاگت بزنم. البته این چند مدت خبر قابل عرضی هم نبود که بخواهم ثبتش کنم. از جمعه ٢ هفته پیش به مدت ٤ روز مهمان داشتیم . دوست بابا و خانمش از شیراز اومدن خونمون. اسمش مصطفی است .بابایی از خیلی وقت پیش باهاش دوسته . خیلی هم با هم صمیمی هستن . تازه عقد کرده و با خانمش اومده بودن. خانم خیلی خوبی داشت. کلی با هم دوست شدیم. کلی هم خانمش واسه تو ذوق می کرد و همش می گفت زود به دنیا بیایی و بیاد ببیندت.بعدش جمعه این هفته هم خاله منصوره با شوهرش اومدن. با هم رفتیم قشم. آخه خاله باید دانشگاهش رو انصراف می داد. چون کرمان قبول شده می خواهد همونجا فوقش رو بخونه. من و بابا ...
نویسنده :
باباي ترنّم
10:04