ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

ترنّم نامه

دل نوشته های مامان (2)

سلام دختر گل مامان چند روزی حسابی کار داشتم و نتونستم سری به وبلاگت بزنم. البته این چند مدت خبر قابل عرضی هم نبود که بخواهم ثبتش کنم.  از جمعه ٢ هفته پیش به مدت ٤ روز مهمان داشتیم . دوست بابا و خانمش از شیراز اومدن خونمون. اسمش مصطفی است .بابایی از خیلی وقت پیش باهاش دوسته . خیلی هم با هم صمیمی هستن . تازه عقد کرده و با خانمش اومده بودن. خانم خیلی خوبی داشت. کلی با هم دوست شدیم. کلی هم خانمش واسه تو ذوق می کرد و همش می گفت زود به دنیا بیایی و بیاد ببیندت.بعدش جمعه این هفته هم خاله منصوره با شوهرش اومدن. با هم رفتیم قشم. آخه خاله باید دانشگاهش رو انصراف می داد. چون کرمان قبول شده می خواهد همونجا فوقش رو بخونه. من و بابا ...
27 مهر 1391

دل نوشته های مامان (3)

ترنم جان : دختر عزیزم می خواهم اینجا یک کمی از احساسات بابایی و مامان هم واست بنویسم. من تو رو خیلی دوست دارم و بی صبرانه منتظرم که به دنیا بیایی . وقتی تکون می خوری خیلی خوشم می یاد. یک وقتهایی هم که تو خسته هستی و کمتر تکون می خوری من کلی دلم واست تنگ میشه و همش به بابایی می گم چرا بچم تکون نمی خوره ؟ بابا هم می گه "خوب دخترم هنوز خیلی کوچولوست، خسته میشه ، حتماً خوابیده". من هم منتظر میشم تا بیدار بشی و واسم تکون بخوری تا من ذوقت کنم. بعضی وقتها باهات حرف می زنم و خلاصه علی رغم تمام مشکلات دوران بارداری من تو رو خیلی دوست دارم. اما راستش یه وقتهایی هم دلم واسه زندگی دو نفرمون با بابا جونی مهربون تنگ میشه. خداحافظی با اون روزهای قشنگ یک ...
26 مهر 1391

دل نوشته های مامان (1)

ترنم جان دختر عزیزم بالاخره امروز بعد از چند وقت که بابایی وبلاگت رو برات آماده کرده من وقت کردم یه سر به وبلاگت بزنم و حالا می خواهم چند خط واست بنویسم.الان  تو ٥ ماه و ١٦ روزه ای و تو زیباترین هدیه خدای مهربون به من و بابا جون هستی . راستی اول این رو بگم که اسمت به انتخاب باباست و بابایی از این اسم خیلی خوشش اومده ، زود هم واست وبلاگ درست کرد که من دیگه فکر عوض کردن اسمت رو نکنم.  ترنمم ، دختر عزیز تر از جونم  لحظه لحظه های این روزهای من با تو فرشته مهربون سپری میشه و تمام فکر و ذهن من مشغول توست. خیلی دوستت دارم و واسه دنیا اومدنت لحظه شماری می کنم. گاهی وقتها دلم واست تنگ میشه و به بابایی میگم دوس...
16 مهر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد